کد مطلب:173202 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

عملکرد حاکمان
برخورد حاكمان جور از دوران بسیار دور، نسبت به این واقعه نیز قابل توجه است.

برخورد آنان با نام و بارگاه شریف امام حسین علیه السلام یكسان نبوده است.

از سویی شاهد عملكرد خلفای بنی عباس هستیم كه با تمام قساوت از زنده بودن نام حسین بن علی و عاشورا و كلا اولاد علی علیهم السلام جلوگیری كرده و همواره از آن در وحشت به سر برده و آن را برای منافع خویش خطرناك دانسته اند؛ با این كه در ابتدا با شعار حمایت از آل پیغمبر به خلافت رسیدند ولی این گونه زنده ماندن نام آن ها را با منافع خویش ناسازگار دیده، بنابراین در مقام محو آثار آنان برآمدند.

از سوی دیگر با سلاطین صفویه و قاجار روبرو هستیم كه برخی از آن ها در شقاوت و ستمگری از بنی العباس كمتر نبوده اند، ولی به ظاهر نام اهل بیت و ائمه معصوم علیهم السلام بویژه حسین بن علی علیه السلام را زنده نگاه داشته، برای ذكر مصائب آن حضرت به تشكیل مراسم و مجالس بسیار پر زرق و برق و شاهانه می پرداختند و شخصا در این مجالس حضور یافته، به زیارت قبور مطهر آنان می شتافتند!


گرچه دلائل سیاسی اجتماعی گوناگونی بر آن می توان یافت، ولی دلیل عمده آن، تفاوت در نگاه مردم به این واقعه و كلا اولاد علی علیهم السلام بوده است.

آن چه بنی عباس را به مقاومت و برخورد در برابر شیوع و گسترش فرهنگ عاشورا وادار می كرد، همان نگاه بشری و ظلم ستیزی این حادثه بود كه به صورت طبیعی مردم را به شورش و مقاومت و عدم اطاعت در برابر ظلم وادار می ساخت و حكومت های آنان را تحت تأثیر شدید قرار می داد؛ ولی آن چه در زمان صفویه و قاجار اتفاق افتاد، نگاه آسمانی بخشیدن به این حادثه بود و ائمه معصوم علیهم السلام را از متن زندگی مردم خارج، و به موجوداتی قابل تقدیس و توسل و نیایش تبدیل نمود، كه اگر چنین نگاهی در زمان بنی عباس محقق می شد، حتما چندان مخالفتی را برنمی انگیخت!

آن چه از ائمه معصوم علیهم السلام و نهضت عاشورا در زمان صفویه و قاجار تبلیغ شد، صرفا برگزاری مراسم عزاداری و دستجات و گریستن بر آن بزرگواران بود، نه توجه به فلسفه شهادت و عاشورا و به عبارتی نگاه ثبوتی دادن به حادثه تا نگاه اثباتی؛ غیر بشری جلوه دادن عاشورا تا حادثه ای قابل تقلید و الگو برداری، لذا در این دوران، فرهنگ توسل و اظهار ارادت ظاهری و دعا و نیایش و نذر و نیاز بیش از تأسی عملی و تأثیر پذیری اجتماعی و سیاسی تبلیغ و گسترش می یابد و به همان اندازه همگامی، یا حداقل هم سازی آن با حكومت های جور بیش تری می شود.

در پناه این تفسیر، عاشورا بیشتر پیرامون محور سیدالشهدا علیهم السلام نه تنها مانعی برای حكومت ستمگران نیست، بلكه خود می تواند وسیله ای برای برخی از اغراض سیاسی آن ها قرار گیرد، مثلا مخالفت رضاخان با این مجالس، ناشی از ترس، یا مزاحمت این فرهنگ با حكومت او نبود، بلكه او «عزاداری» را هم چون «حجاب» و دیگر فرهنگ های سنتی این كشور، مظهر ارتجاع و مانعی برای توسعه كشور می دانست!

او به خوبی آگاه بود كه برگزاری این مجالس با همان دیدگاه، چندان مزاحمتی برای حكومتش نخواهد داشت، چنان كه برای پسرش چنین بود. او سال ها در این كشور به فساد پرداخت و خود پایه گذار این مجالس بود! شخصا در این مجالس حضور می یافت و در ایام عاشورا به دیدن دستجات عزاداری می رفت! و تا زمانی كه مجالس عزا با همان دید ثبوتی برگزار می گردید، از ناحیه آن احساس خطری نكرد و حتی در مقاطی از این نگاه خمود دینی به نفع خویش استفاده كرد!